عقیده

ساخت وبلاگ

عقیده چیست؟ تعریف کاملی مرقوم فرمائید.

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چقدر خوب و لازم است که آدمی خودش و تمامی استعدادها، توان‌ها، قوا، حالات، کنش‌ها و واکنش‌های خود را بشناسد. با علل و عوامل رشد و یا موانع شکوفایی استعدادها، چرایی مواضع، علل تغییر مواضع و ... آشنا گردد. بداند نقش عقل چیست؟ علم چه تأثیری دارد؟ قلب چکاره است و نفس [حیوانی] چه جایگاه و کارکردی دارد؟

"عقیده"، مهم‌ترین، مؤثرترین و تعیین کننده‌ترین حالات بشری است؛ چرا که همگان عقیده دارند و بر اساس عقیده‌ی خود اتخاذ موضع می‌کنند و به بر اساس مواضع خود انتخاب می‌کنند و به سوی انتخاب‌شان، حرکت می‌کنند. بنابراین، عقیده یا عقاید، عامل اصلی جهت‌گیری‌ها و حرکت‌ها می‌باشد.

همگان و بدون استثنا، "عقیده و عقایدی" دارند، و در این عرصه، هیچ فرقی نمی‌کند که عقاید کسی توحیدی باشد، یا ملحدانه، یا مشرکانه – عُقلایی باشد و یا خرافی – رشد یافته باشد و یا متحجرانه – مبتنی بر عقل، علم و حکمت و مستدل باشد، و یا مبتنی بر پیروی باورهای آبا و اجدادی و قومی، ولو جاهلانه و احمقانه! چنان که کفار و مشرکینِ جاهل، در مقام انکار و تکذیب به انبیای الهی می‌گفتند: «ما این دعوت مستدل شما را قبول نداریم، چرا که هرگز از پدران خود چنین نشنیده‌ایم و ما به دین و عقیده‌ی آنها هستیم»! و این فرهنگ جاهلانه، امروزه بیشتر از گذشته تبلیغ و ترویج می‌گردد. بحث از دین یا سنن و فرهنگ آبا و اجدای و یا قومی می‌کنند!

«فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ» (المؤمنون، 24)

ترجمه: و اشراف قومش (نوح علیه السلام) كه كافر بودند گفتند اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست مى‏ خواهد بر شما برترى جويد و اگر خدا مى‏ خواست قطعا فرشتگانى مى‏‌فرستاد [ما]در ميان پدران نخستين خود چنين [چيزى] نشنيده‏‌ايم.

«فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ» (القصص، 36)

ترجمه: پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد گفتند اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى] نشنيده‏‌ايم.

عقل و علم:

خداوند متعال در پاسخ به استدلال عقاید ارتجاعی، عقاید مبتنی بر آداب، رسوم، سنن و خرافه‌های آبا و اجدای، ملی، قومی و ...، عقل و عقلانیت را متذکر می‌گردد و می‌فرماید: آیا اگر پدران شما جاهل و گمراه بودند نیز باید از آنها پیروی کنید؟!

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ» (البقره، 170)

ترجمه: و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!» می‌گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟!

بنابراین، "عقل و علم" و متقابلاً "جهل و نادانی"، بر چگونگی شکل گرفتن عقاید درست و رشد دهنده - یا نادرست، خرافی، ویرانگر و گمراه کننده، نقش بسیار مستقیمی دارند.

قوای آدمی:

آدمی، قوای بالفعل و بالقوه‌ی (استعدادهای) متعدد و کاملاً متفاوتی دارد که هر کدام می‌توانند منشأ پیدایش یک عقیده یا مجموع عقاید وی گردند.

تفکر

●- آدمی، عقل و هوش دارد، بنابر این فکر دارد. "فکر" یعنی کارکرد ذهن، روی معلومات، برای رسیدن به پاسخ مجهولات، و وارد کردن آنها در جرگه‌ی معلومات. درست مانند حل کردن یک معادله‌ی یک یا چند مجهولی در ریاضی.

بدیهی است که اگر عقل، سالم، آزاد و فعال نباشد و به نور علم نبیند، تفکری نیز درکار نخواهد بود، و تا معلوماتی نباشد که ذهن روی آن کار کند، هیچ مجهولی، معلوم نخواهد شد.

اما، آیا هر عقیده‌ای الزاماً با "عقل و علم" گره خورده است؟ خیر! چنان که شاهد عقاید جاهلانه یا خرافی نیز هستیم، که نه مبنای عقلی دارند و نه متکی به علم هستند!

قلب:

●- آدمی، قلب، و بالتبع عاطفه یا به تعبیری احساسات نیز دارد. "فهم" داده‌ها و یافته‌ها از یک سو، و بالتبع "حب و بغض" از سویی دیگر، کار "قلب" است.

کار عقل شناخت است و کار فکر، توجه به معلومات است، اما مگر آدمی به هر چیزی که شناخت، عقیده پیدا می‌کند و به سوی آن حرکت می‌کند؟! مگر ابلیس لعین، خدا را نمی‌شناخت؟ مگر علم نداشت که معادی در کار هست؟! اما، باورهایش، با دلایل عقلی و معلوماتش "گره" نخورد تا عقیده‌اش گردد!

«آدمی به سوی محبوبش می‌رود، نه به سوی معروفش»، یعنی به سوی آن کسی یا چیزی می‌رود که او [آن] را دوست دارد، نه الزاماً به سوی آن کسی یا چیزی که می‌شناسدش و یا به آن علم دارد. آیا جنایتکار نمی‌داند که جنایت بد است؟! آیا ظالم نمی‌داند که ظلم بد است؟! آیا اگر همان رفتار با خودش شود، می‌پذیرد؟!

خداوند متعال، در قرآن مجید، به رغم آن همه استدلال عقلی و تعلیم معلومات به وحی، آنگاه که می‌خواهد دستور حرکت دهد، می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي – بگو اگر خدا را دوست دارید، پس از من تبعیت نمایید / آل‌عمران، 31» - چرا که آدمی به سوی محبوبش می‌رود. هر چه که باشد.

نفس:

آدمی "نفس" هم دارد که لازمه‌ی بدن حیوانی او، برای زندگی او در عالم ماده است. همان «حبّ و بغض» قلبی و انسانی، در عرصه‌ی بدن و زندگی مادی و حیوانی [مرتبه‌ی نازله‌ی حیات]، می‌شود: «شهوت و غضب».

"شهوت"، همان میل‌هاست و "غضب"، همان تنفرها و بدآمدن‌هاست. چنان که چه انسان و چه حیوان، نسبت به خوردن، آشامیدن، مسکن امن، جفت‌یابی و تولید مثل و ... میل (شهوت) دارند و نسبت به هر چه که احساس خطر کنند، دشمنی و "غضب" دارند. حیوان اگر حمله کند، یا گرسنه است، و یا با تهدید مواجه شده و می‌ترسد. در واقع "طمع و تهدید"، در عرصه‌ی حیات حیوانی.

بنابراین، چه بسا همین «هوای نفس»، سبب عقیده و یا عقایدی گردد. یعنی باور انسان، به جای عقل، علم و قلب، با نفس حیوانی‌اش گره بخورد! حال فرقی ندارد که این عقیده‌ را در قالب مکتب و ایسمی، چون فرویدیسم، اومانیسم یا ماکیاولیسم، تعریف کند، و یا چون مردم عادی، فقط دنبال زندگی حیوانی و مشتهیات نفسانی باشد.

عقیده:

"عقیده"، همانگونه که پیداست، از "عقد" به معنای "گره خوردن" گرفته شده است. اما گره خوردن چه چیزی با چه چیزی؟!

هر گاه معلومات شخص (کامل یا ناقص – درست یا غلط)، با جانش گره خورد، می‌شود "عقیده".

هر گاه شناختی [چه درست و چه غلط]، به مرحله "باور" رسید، می‌شود "عقیده"؛

بنابراین، ممکن است عقیده‌ی کسی با عقلش گره بخورد – ممکن است عقیده‌ی کسی با قلبش گره بخورد – ممکن است عقیده‌ی کسی با نفس حیوانی‌اش گره بخورد.

عقاید در اسلام:

"عقاید" در اسلام، مبتنی بر عقلی است که زنده به گور و مدفون نشده و به نور علم می‌بیند. چنان که هم "وحی"، تعلیم علم الهی است؛ و هم کتاب خلقت، همه تجلی علم الهی است، و عقل با این علوم، احکام عقلی را صادر می‌کند. لذا در قرآن کریم، هر کجا که بحث از عالم ماده و طبیعت (زمین و آسمان و هر چه در آنهاست) به میان می‌آید، حتماً با یک نتیجه‌ی عقلی و هدایت کننده همراه می‌باشد. می‌فرماید: این زمین و آسمان‌ها و هر چه در آنهاست، همه آیات (نشانه‌های هدایت کننده) هستند؛ می‌فرماید: من خلق کردم. می‌فرماید: «نگاهت فقط به عناصر نباشد، بلکه به چگونگی خلقت آنها نگاه کن و در آن تفکر نما، تا با شناخت و علم، راه یابی».

"عقاید" در اسلام، با قلبی گره خورده است که بیمار یا محجوب نگردیده است. این قلب، هم چون آیینه‌ای حقایق عالم هستی را نشان می‌دهد، نور حبّ و عشق به هستی و کمال محض [خداوند سبحان] و متقابلاً تنفر و بغض نسبت به دشمنان محبوب را ساطع می‌نماید.

"عقاید" در اسلام، از یک سو با حقایق عالم هستی، و از سویی دیگر با جان و روح سالم آدمی، گره خورده است. لذا می‌فرماید: «دین درست و پایدار، همان دین فطرت آدمی است»:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)

ترجمه: پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند!

●- دقت کنیم که چگونه "جهت‌گیری نظری و عملی" که کار عقل نظری و عقل عملی است را با "علم" تطبیق داده است؟ می‌فرماید: مردم چون نمی‌دانند (لَا يَعْلَمُونَ) که عقاید حقه، حکم عقل و منطبق با فطرت آنهاست؛ باورهایشان را با جهل، هوای نفس، خرافه و دروغ‌ها گره می‌زنند

کشکول الموتی ...
ما را در سایت کشکول الموتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rahimjanib بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:38