از شمیم خاطر غواصها/ دشت و دریا مست عطر یاسها
قاصدک آورده از دریا خبر/ عطر خاک خورده باران در سحر
سینۀِ دریادلان خونین ز عشق/ کربلایی گشته برپا در دمشق
بیقرار کربلای در حلب/ جان زهرا از غم زینب به لب
در میان شور و غوغای عطش/ شیعه میسوزد به داغ غربتش
داغ یاس و سینۀِ غواصها / فصل عاشورایی احساسها
بسته مرغان شقاوت بالشان/ قصهای شد جاودان احوالشان
عطر خاک خورده باران میرسد/ کاروان یاد یاران میرسد
کربلا را رفته در خون میرسد/ یوسفی از دشت مجنون میرسد
قلب غواص و شرار داغ یاس/ قصۀِ یاسی کبود از ظلم داس
قصۀِ غواصهای بسته دست/ شرححال روزگار شیعه است
قصۀِ ما غُصههای فاطمه است/ قصۀِ مردان از غم گشته مست
قصه عشاق از جان شسته دست/ قصه مستان از جام الست
قصۀِ ما غُصۀِ درد علی است/ غُصۀِ مویی که بی معجر جلی است
قِصۀِ ما رنج و درد است و بلا/ مرگ سرخ لالهها در کربلا
پر گشوده عاشقانه پروبال/ یکصدو هفتادوپنج آزاده حال
ماهیان غوطهور در بحر خاک/ با لبانی از عطش گردیده چاک
عاشقانه غرقه در خاک آمدند/ پر گشودند و بر افلاک آمدند
داده گیسوی غزل بر باد را/ میسرایم قصۀِ فریاد را
آز علمداران زینب در دمشق/ میسرایم قصه زیبای عشق
از گل یاس سمن بوی علی/ از دل تنهای بانوی علی
از دل گُم در خَم موی علی/ دیدۀِ مسحور جادوی علی
بر مقام او ملائک برده رَشک/ شب سحر شد دیده را دریای اشک
رنگ غم دارد نگاه فاطمه/ شب رفیق اشک و آه فاطمه
خونجگر از داغ و درد حیدر او/ غرقه در خون مانده در پشتِ در او
خفته در بستر به خون بانوی آه/ کرده سر حیدر فرو از غم به چاه
عشق یعنی اشک و آه فاطمه/ دادنِ جانها به راه فاطمه
عشق یعنی پهلوی بشکستهای/ بیقرارِ دستهای بستهای
عشق یعنی جان فدایِ فاطمه / با شهادت زندگی را خاتمه
عشق یعنی ساقیِ آب آوری/ پهلوی بشکسته با میخ دری
عشق یعنی در سحرگاه دمشق/ کشتۀِ زینب شدن در راه عشق
عشق یعنی در دفاع از حرم / تشنهلب گردد جدا از تن سرم
دستهای بستۀِ غواصها/ جلوۀِ زیبای عشق یاسها
ای مدافع بر حریم حیدری/ بر دل زینب تو آرام آوری
ای علمدار حریم یاسها/ وارثی بر غیرت غواصها
به امید ظهور حضرت یار
26 خردادماه 1395 منصور نظری